تبیین نقش فطرت در انجام کار خیر
فطرت انسانها، محل دریافت و ادراک خوبیهاست. هر فرد، صرفنظر از گرایشها و تعلّقات ظاهری و باطنی، بهصورت فطری میتواند بین خیر و شر تمییز قائل شود؛ موضوعی که بهتصریح در آیة 10 سورة بلد بیان شده است:
﴿وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ﴾
«هر دو راه [خير و شر] را بدو (اعطا) نموديم»
(بلد، آیة 10).
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه چنین توضیح میدهد: «خداى سبحان كسى است كه ديدنىها را بهوسيلة دو چشم يا بهعبارتى دو عدسى، به انسانها نشان داد. چگونه تصور مىشود كه هر ديدنى را به انسان نشان بدهد، ولى خودش آنها را نبيند. خداى عزّوجلّ كسى است كه با الهام خود به انسان تشخيص خير و شر را داده و آيا ممكن است با اينحال، خود او خير و شر و حسنه و سيئه را تشخيص ندهد؟»
فطرت انسان مانند گیاهی است که رشد میکند. همانطور که گیاه برای رشد به غذا و شرایط خوب آبوهوایی نیاز دارد، فطرت انسان نیز نیازمند شرایطی است تا بهخوبی رشد کند. این رشد البته متناسب با شرایط و موقعیتها تغییر میکند؛ گاه این رشد متمایل به خوبیهاست و گاه متمایل به بدیها. در نگرشی کلی، همة انسانها در یک مطلب مشترک هستند و آن، میل و گرایش به سمت نیکیهاست. البته این میل و گرایش فطری در برخی از انسانها کمتر و در برخی بیشتر تجلّی میکند. بنابراین، رابطة فطرت انسان و گرایش به نیکیها، رابطهای مستقیم و بهسوی رشد است.
حُسن و قبح اَعمال از نظر علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان دربارة حُسن و قبح اعمال چنین گفته است:
«به نظر میرسد که معنای حُسن و قبح ابتدا از طریق مشاهدة جمال زیبایی در آفرینش و خلقت همنوعان خود که همان اعتدال و تناسب در اندام آنهاست، برای او حاصل شده است. همچنین، تناسب و اعتدال موجود در سایر پدیدههای هستی که محسوس و مشاهد وی قرار گرفتهاند، موجب پیدایش معنای حُسن در ذهن او گردیده است...و معلوم است وقتی میگوییم صورت فلان انسان، زیباست یا این منظرة طبیعت یا تابلوی نقاش، زیباست، منظور این است که با طبع و قوای احساسی و ادراکی انسان، ملائمت و سازگاری دارد. درنتیجه، معنای قبح که مقابل حُسن است، عدم ملائمت آن موجود و صورت آن، با طبع و قوای ادراکی انسان میباشد» (تفسیر المیزان، ج 5، ص 9 و 11؛ علی ربانی گلپایگانی، حُسن و قبح عقلی یا پیامدهای اخلاق جاودان، ص 187 و 188).
ذکر دو نکته در اینجا ضروری به نظر میرسد:
- متعادلبودن: به خاطر داشته باشیم نباید برای رسیدن به خیر آخرت، دنیای خود یا برای رسیدن به خیر دنیا، آخرت خود را فراموش کنیم، بلکه باید متعادل عمل کنیم.
- تصورات نادرست ما از پاداش و عذاب الهی: گاه تصور ما این است که پاداش و بهشتِ وعدهدادهشده به ما بهترین امکانات مادی است؛ درحالیکه درواقع این تصور نادرست است.
خوب غریزی
غریزه در لغت برابر است با طبیعت و سرشت و اصطلاحاً عبارت است از سرچشمة همة امیال، گرایشها و نیازها و خواستهایی که بینیاز به اندیشه و آموزش،گزینش انسان را تعیین و رفتارهای او را هدایت میکند و از ساختار طبیعی او نشأت میگیرد. بنابراین، هر پدیدة درونی که رفتار و گرایش انسان را از آغاز تولّد بی هیچ دانش و آگاهی قبلی شکل میدهد، غریزه نام دارد.
ما انسانها با بررسی رفتار، علایق و گرایشهای خود درمییابیم که بخشی از علایق و رفتارهای ما بی آنکه پیشتر دربارة آنها اندیشه باشیم، مورد علاقه یا نفرت ما هستند؛ بی هیچ دلیل منطقی و توجیه علمی دربارة آن. بهعبارتی، هر آنچه با احساسات، امیال و خواهشهای برخاسته از غریزه موافق و هماهنگ باشد، سبب خشنودی و رضایت خاطر و موجب شادی ما میشود و برایمان لذتبخش است. از آنسو، هرچیزی که برای انسان شادیآور و لذتبخش باشد، بهصورت غریزی مطلوب است. در پاسخ به این پرسش که چرا انسان طالب خوبی است، میتوان به پاسخ جناب آقای مهدی حائری یزدی اشاره کرد: «ذاتی، چیزی است که ثبوت آن برای ذات آشکار است و موضوع برای داشتن آن، نیازمند به علت و دلیل نیست و چون نهاد بهخودیخود کافی برای گزاره خود میباشد، پرسش از علت، بیهوده و احیانا ًخندهآور خواهد بود» (مهدی حائری یزدی، کاوشهای عقل نظری، ص 22). در توضیحی سادهتر میتوان گفت که اگر دربارة بدیهیات مسلّم سؤالی پرسیده شود، خندهدار به نظر میرسد؛ مثلاً اینکه چرا انسان دو گوش و یک بینی دارد یا چرا ماهی بدون آب میمیرد.
دعوت خداوند به نیکی
بر اساس آیة 104 سورة آلعمران که یکی از معروفترین آیات دربارة امر به معروف و نهی از منکر است، دعوت به اسلام، تنها در یک چیز است و آن، دعوت به خوبیها و ترک شرها و بدیهاست:
﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾؛
«و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.»
حکمت خیر و شر
خدای متعال در بیان حکمت خیر و شر میفرمایند:
﴿وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا﴾؛
«و انسان [همانگونه كه] خير را فرا مىخواند، [پيشامد] بد را مىخواند و انسان همواره شتابزده است»
(اسراء، آیة 11).
علامه طباطبایی در توضیح این آیه در تفسیر المیزان چنین گفتهاند:
«بر اين مقصود، از اينكه فرمود: «انسان عجول است»، اين خواهد بود كه او وقتى چيزى را طلب میكند، صبر و حوصله به خرج نمیدهد، در جهات صلاح و فساد خود نمیانديشد تا در آنچه طلب میکند راه خير برايش مشخص گردد و از آن راه به طلبش اقدام كند، بلكه به محض اينكه چيزى را برايش تعريف كردند و مطابق ميلش ديد با عجله و شتابزدگى به سويش میرود و درنتيجه، گاهى آن امر، شرى از آب در میآيد كه ماية خسارت و زحمتش میشود و گاهى هم خيرى بوده كه از آن نفع میبرد.»
دریافتهای متفاوت از کلمة «خوب»
واژة «خوب» را انسان پیوسته در زندگی و کارهای روزمرة خود بهکار میبرد و همگان از مفهوم این واژه آگاهی دارند. باوجوداین، واقعیت این است که خوب صرفاً امری غریزی یا فطری نیست که انسان بهطور مادرزاد و خودبهخود از آن آگاه باشد؛ همچنانکه مفهومی بدیهی نیست که به بررسی و مطالعه دربارة آن نیاز نباشد. اگر خوب جزو بدیهیات بود، لازمة آن این بود که مفهوم خوب برای همة انسانها یا دستکم همة اعضای یک جامعه معنا و مفهومی یکسان داشته باشد و از آن تنها یک برداشت شود؛ درحالیکه چنین نیست و افراد از آن دریافتهای گوناگون و گاه متضادی دارند (ر. ک: محمد قدسی، خوب چیست؟، ص 20 و 23).
معنای عبارت «جزاك اللَّه خيراً»
حسين بن أعين برادر مالك میگويد: از امام صادق(ع) پرسيدم دربارة گفتة شخصی به ديگرى كه «خدا پاداش خيرت دهد»؛ مقصود چيست؟ حضرت صادق(ع) فرمود: «خير، نهرى در بهشت است كه سرچشمة آن از كوثر و محل خروج آب كوثر از ساق عرش است. منازل اوصيای پيامبران و پيروان ايشان بر روى آن نهر قرار دارد. بر اطرافش جوارى پديد آيند. هر زمان يكى از آنان جدا گشته، ديگرى بهنام آن نهر پديدار شود. و اين است فرمودة خداى عزّوجلّ در قرآن
﴿فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ﴾
(در اين چهار بهشت، زنانى باشند صاحب اخلاق فاضل و صورت زيبا، الرّحمن، آیة 70)
. پس وقتى كه مردى به رفيقش گفت: خدا به تو پاداش خير دهد، همانا مقصودش اين منزلهایى است كه خداوند براى برگزيدگان و نيكان از مخلوقش مهيّا ساخته است» (محمد ابن علی ابن بابویه، معاني الأخبار، ج 1، ص 401).چهار خیری که خداوند به آدم(ع) آموخت
امام صادق(ع) در حدیثی فرمودند:
«خداي عزّوجلّ به آدم(ع) وحی فرمود: من همة سخن را در چهار كلمه براي تو گرد ميآورم. عرض كرد: پروردگارا، آن چهار كلمه چيست؟ فرمود: يكي از من است، يكي از تو، يكي به رابطة من و تو مربوط ميشود و يكي به رابطة ميان تو و مردم.
عرض كرد: پروردگارا، آن ها را برايم بيان فرما تا آگاه شوم.
فرمود: آن كه اختصاص به من دارد، اين است كه مرا بندگي كني و چيزي را شريكم نگرداني [همان مفهوم «لا اله الا الله» و «قل هو الله احد» که برای خدا شریک قرار ندهی؛ چه بهصورت آشکار و چه بهصورت پنهان].
آن كه اختصاص به خودت دارد، اين است كه در برابر عمل تو پاداشي دهمت كه بيش از هر چيز به آن محتاجي [نکتهای که کمتر به آن توجه کردهایم این است که هر عملی که انجام میدهیم برای خودمان است و خداوند نیازمند آن نیست؛ مثل اینکه اینکه از فردا هیچکس نماز نخواند. خداوند بینیاز است: ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾. ما به پاداش اعمالی که انجام میدهیم نیازمندتریم تا سایرین. بنابراین، نباید بر کسی منّت بگذاریم.؛ مثلاً فرد خیّر نباید فکر کند که چقدر کار خیر انجام داده است، بلکه باید به این مرحله برسد که خداوند بر او منّت گزارده تا وسیلهای باشد و بتواند به افراد نیازمند کمک کند].
آنكه به رابطة ميان من و تو مربوط ميشود، اين است كه تو دعا كني و من اجابت كنم [تجلّی این موضوع در دعای سحر است که از آغاز آن میخوانیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ»
و در پایانش میگوییم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي (بِهِ) حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِي يَا اللَّهُ»
یعنی: خدايا، از تو درخواست مىكنم بهحق آن چيزى كه اگر تو را به آن چيز بخوانم اجابت میكنى؛ پس تو دعايم را اجابت فرما اى خدا. در این دعا، تنها خود خدا را میخواهیم و چیز دیگری از خداوند طلب نمیکنیم].و آنكه به رابطة ميان تو و مردم مربوط ميشود، اين است كه براي مردم آن پسندي كه براي خود میپسندي [نکتهای که کمتر به آن توجه شده است، احترام جمعی است؛ هر چیز خوبی را برای تمام افراد خواستن. در روایات بسیاری بیان شده است هر چیز که برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و این یعنی احترام جمعی؛ احترامی که به مسئولیتپذیری بین افراد مینجامد]» (علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 11، ص 257).
همانگونه که پیشتر گفتیم، همة انسانها بهصورت فطری به نیکی و خوبی گرایش دارند؛ پس بیایید بهگونهای عمل کنیم که باعث بارور شدن فطرت خداجوی خود شویم، نه باعث سرکوب آن؛ ذاتاً خداجو باشیم، ذاتاً از خدا درخواست کنیم و از خدا بخواهیم و فطرتاً بهدنبال کار خیر باشیم.